غیبت
همان خوردن گوشت برادر مرده
همان گناه بزرگتر از گناهان زشت
همان منشا اختلافات و بی اعتمادی ها
همان عادت روزمره در گفتمان ها
همان اعتیاد خانمان سوز
و ای کاش
خود را از این دام خطرساز شیطان
رها نماییم
درختان
با شاخه های لخت
در انتظار بهار
ناگهان با سرمایی غیر منتظره
خشک می شوند
فراق
یعنی ندیدن یار
و نیافتن راهی برای وصال
و نبودن امیدی به پایان هجران
و تلخی دوران از زجر تنهایی
و دشمنی روزگار با هجوم بیگانگان
و ظلمت شب
و نیامدن صبح
و درد دل
و سوختن سینه
و بند آمدن نفس
و آه ...
زندگی
چون دریا
و من
چون یک قایق کوچک یا بزرگ
نه
چون یک کشتی کوچک یا بزرگ
و ساحل زندگی
مرگ است
تولد دوباره ام
نه روزگار نو شده ام را
با انتظاری شیرین
و با یادمان ظهور
و در کنار یاران مهدی موعود
و به عشق نور چشم زهرای اطهر
و بر بلندای مهر جاودان ایران اسلامی
و دعا برای سلامتی امام خامنه ای
جشن می گیرم