دیشب خواب می دیدم
نامزد ریاست جمهوری بودم
هواداران زیادی هم داشتم
همه می گفتند تو رای میاری
خودم هم حس می کردم
قراره ایران رو بکنم یه مدرسه بزرگ
وای چه خیالهای جالبی
ولی یه دفعه گفتن
شما هنوز نمی تونی رای بدی چه برسه تایید صلاحیت بشی
اخه من هنوز به سن قانونی نرسیدم
از خواب که بیدار شدم خیلی خندیدم
خوشحال شدم که رد صلاحیت شدم
آخه حوصله ریاست جمهوری نداشتم
باید درسمو بخونم که مامانم اگه کمتر از بیست بشم
بابامو جلوی چشمام حاضر می کنه